خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی جلیل القدر رسول خدا (ص) به زیارت قبر امام حسین (ع) نائل شد و در همانجا بود که او اهل بیت (ع) را که هنگام بازگشت از شام به زیارت مزار حضرت سیدالشهدا آمده بودند، ملاقات کرد. عموم علمای تاریخ نقل کردهاند که در این روز سر مبارک امام به بدن ملحق و دفن شد. شیعه اعتقاد دارد که قول و فعل امام معصوم محل رجوع و استناد است. بنابراین حضور حضرت سجاد (ع) در روز اربعین در کربلا به عنوان فعل معصوم اهمیت و ضرورت زیارت بارگاه حضرت اباعبدالله (ع) در این روز خاص را میرساند.
درباره منشا سنت شدن پیاده روی اربعین که نشان از اقتدار و اتحاد شیعیان دارد، روایتهای متعددی نقل شده است. یک روایت این است که این سنت از زمان ائمه وجود داشته و روایت دیگر در این است که این سنت حسنه را علما و طلاب نجف راه اندازی کردهاند. در قرون جدید نیز احیا کننده این سنت را علامه محدث نوری دانستهاند. اما منشا این سنت هرچه باشد، مهم این است که اکنون ما را به فهم عصری از «مساله» قیام حضرت اباعبدالله (ع) نزدیک کرده است.
در نظریههای علوم انسانی معاصر از «فهم عصری متن» صحبت شده است. فهم عصری در مقابل غیرقابل فهم بودن متون (رخداد عاشورا را نیز بر اساس دستاوردهای جدید علوم انسانی میتوان به مثابه یک متن تلقی کرد) مقاومت میکند و همچنین نمیگذارد که آنها را بر اساس ظواهرشان بفهمیم. عنصر اصلی در فهم عصری مواجهه مساله محور با متون است. به عبارتی ما یک دغدغه اصلی داریم و بر اساس این مساله و دغدغه به سراغ رخداد کربلا در سال ۶۱ هجری میرویم. همچنین در فهم عصری باید به وجود لایههای معنایی در متن نیز باور داشت. یعنی نباید صرفاً به ظاهر اکتفا کرد. در نهایت مولفه دیگر فهم عصری این است که این فهم آگاه به زمان حاضر و اصطلاحاً «در زمان» است و در معاصریت اتفاق میافتد.
فهم عصری از رخداد عظیم کربلا و قیام حضرت اباعبدالله (ع) به عنوان وجه مهمی از سنت شیعی، ما را به عقلانیت و غور در محتوای آن میکشاند و همین باعث شکوفایی است. رخداد عاشورا در طول تاریخ همیشه شیعه را به عنوان یک جماعت معترض به ظلم و پیگیر حقوق مظلوم معرفی کرده است و این اعتراض و پیگیری در چارچوبهای عقلانی صورت میگیرد.
حضور در راهپیمایی اربعین بسیاری از شیعیان مخلص را به فهم عصری از عاشورا کشانده و میکشاند. به عنوان مثال تا جایی که راقم این سطور اطلاع دارد، عموم شهدای مدافع حرم، همگی از پایههای ثابت در راهپیمایی اربعین بودهاند و منابع مهمی نیز از خاطرات آنها در دورههای متعدد این راهپیمایی منتشر شده است. از این سفرهای زیارتی خاطرات و سفرنامههای بسیاری منتشر شده است که از چند باب مفیدند. نخست اینکه نگارش سفرنامه و مکتوب کردن خاطرات نشان از فرهیختگی ملتها و امتها دارد. مکتوب کردن خاطرات سفر اربعین نیز درجه والای فرهنگ ایران و ایرانی را میرساند. دیگر اینکه این مکتوب کردن در فهم مخاطبان از این آیین، بویژه آنهایی که موفق به حضور در این سنت و آیین هستی بخش نشدهاند، تاثیر دارد. در این گزارش برخی از منابع مهم در زمینه خاطرات پیادهروی اربعین به انتخاب گروه فرهنگ و اندیشه مهر معرفی شدهاند. قطعاً منابع بیشتری در خاطرات اربعینی منتشر شدهاند که باب طبع سلیقههای مختلف هستند و مطالعه آنها میتواند در فهم ما از قیام حضرت اباعبدالله (ع) و آداب زیارت ایشان مفید باشد.
عمود آخر
«عمود آخر: روایت سفر اربعین از ۴۰ شهید مدافع حرم» نوشته محدثه سادات نبییان است که برای نخستین بار در پاییز ۱۳۹۷ توسط انتشارات تقدیر در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
درباره منشا سنت شدن پیاده روی اربعین که نشان از اقتدار و اتحاد شیعیان دارد، روایتهای متعددی نقل شده است. یک روایت این است که این سنت از زمان ائمه وجود داشته و روایت دیگر در این است که این سنت حسنه را علما و طلاب نجف راه اندازی کردهاند روایتهای نخست تا دهم منتشر شده در این کتاب به ترتیب از این قرار است: «همسفر زمینی، همراه آسمانی: شهید مصطفی نبیلو»، «یک تیر و دو نشان، هم انفاق و هم پیادهروی اربعین: شهید حسین امیدواری»، «فقط یک پیاده روی اربعین تا رسیدن به شهادت: شهید شعبانعلی امیری»، «سفری عاشقانه به یاد آقا سید: شهید سیداسماعیل سیرت نیا»، «سردار ایرانی مسئول تامین امنیت مسیر پیاده روی: شهید حمید تقوی فر»، «رفیق خوش سفر: شهید امیر سیاوشی»، «مدیر انقلابی تمام عیار و خادم زائران ارباب: شهید علی محمد قربانی»، «دو هفته پیاده روی عاشقانه تا رسیدن به کربلا: شهید صالح حسن زاده»، «بازگشت از کربلا با دست پر: شهید محمد کیهانی» و «و جعلنا؛ رمز عبور از گیتهای عراق: شهید علی تمامزاده».
همچنین «شهادت؛ با توسل به قمر بنیهاشم: شهید داوود نریمیسا»، «تنهایی و خلوت، توفیق اجباری در مسیر پیاده روی: شهید حسینعلی پورابراهیمی»، «نگاه متفاوت عباس به پیاده روی اربعین: شهید عباس دانشگر»، «همسفر با اهل و عیال، درست شبیه ارباب: شهید سعید سیاح طاهری»، «استراحت بماند برای بعد از شهادت: شهید علی جمشیدی»، «سردار کارتن خواب: شهید حسین همدانی»، «از اردوی جهادی تا کنگره جهانی لقا الحسین: شهید حمیدرضا اسداللهی»، «مقابله با جریانهای انحرافی شیعه در مسیر پیاده روی: شهید رضا الوانی»، «شهید تاسوعا در پیاده روی اربعین: شهید سجاد طاهرنیا» و «همراه با شیخ خوش مشرب و مردمدار: شهید جابر حسین پور» نیز روایتهای یازدهم تا بیستم کتاب است.
عناوین روایتهای ۲۱ تا ۳۰ کتاب نیز به این شرح است: «آقا سجاد زیارتت قبول: شهید سجاد عفتی»، «به آب و آتش زدن برای زیارت شب جمعه کربلا: شهید حسین بادپا»، «سفر اربعین با سید محبوب ایرانی: شهید محمدجواد حسن زاده»، «خادم موکب آستان مقدس حضرت معصومه: شهید مهدی ایمانی»، «فقط از آقا خاتم آدمم کند: شهید مجید قربانخانی»، «از تردید تا رسیدن به یقین در پیاده روی اربعین: شهید حبیب جنت مکان»، «درسی از غلامعباس در مسیر پیاده روی: شهید محمد اسدی»، «ابوسجاد، واکسی زائران امام حسین: شهید هادی کجباف»، «ابالفضل علمدار، خامنهای نگهدار: شهید حامد کوچک زاده» و «تشنه زیارت امیرالمومنین: شهید رضا رستمی مقدم».
و در نهایت عناوین روایتهای ۳۱ تا ۴۰ کتاب نیز به ترتیب به این شرح است: «شهادت، سوغات اولین و آخرین سفر کربلا: شهید حسن قاسمی دانا»، «دعوت غیرمنتظره به اولین سفر کربلا: شهید سجاد زبرجدی»، «غرق در حال و هوای پیاده روی اربعین: شهید حسین معزغلامی»، «من به کربلا معتادم: شهید محمد پورهنگ»، «دستِ یاریِ امام زمان (عج) بر سر زائر سامرا: شهید حسین محرابی»، «پیاده روی اربعین به نیابت از شهدای دفاع مقدس: شهید جواد محمدی مفرد»، «از روضههای تاسوعا تا لرزیدنهای در نجف: شهید رضا سنجرانی»، «همسفر از خود گذشته و فداکار: شهید مرتضی عبداللهی»، «گرفتن برات شهادت از سیدالشهدا (ع): شهید محمد آژند» و «چطور در این مسیر غذاهای لذیذ بخورم؟: شهید حسین هریری».
این شهدا از جای جای ایران بودند و هرکدام فرهنگ، شغل و موقعیت اجتماعی خاص خود را داشتند. شهدایی چون سرداران حسین همدانی و سعید سیاح طاهری هم که مشهور هستند؛ اما ۱۷ تن از این شهدا از جوانان دهه شصتی و دو تن از آنان دهه هفتادی هستند. روایتها که از زبان نزدیکان این شهدا نقل شده، همگی نشان از دغدغه آنها نسبت به معارف کربلا دارد و اگر جز این بود که هیچگاه گوش آنان برای شنیدن ندای «هل من ناصر ینصرنی» حضرت سیدالشهدا در عصر جدید که از سرزمین شام بلند شد، باز نمیشد.
بخشی از روایت شهید هادی کجباف (ابوسجاد) که توسط همسر شهید نقل شده به این شرح است: «… آنجا علاوه بر عزاداری، خدمت هم میکرد. از نظافت شهر گرفته تا کار کردن در موکبی که خودشان تاسیس میکردند. چایی میداد، استکان میشست و کفشهای زوار را واکس میزد و همه این کارها را هم به صورت ناشناس انجام میداد… دو ماه قبل از آخرین پیاده روی اربعینش، یعنی در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۹۳ توسط تک تیرانداز تروریستها، با قناصه، مجروح شده بود. سمت راست سینهاش تیر خورده و از کمرش بیرون آمده بود. یک بار در سوریه عمل شد و دو بار هم در تهران و حدود ۱۵ روز بستری بود. حالش خیلی بد بود. هیچ کاری نمیتوانست انجام دهد. برای خوردن و خوابیدن و نشستن مشکل داشت. با اینکه هنوز حالش مساعد نشده بود از بیمارستان دیگر به خانه برنگشت. مستقیم به سوریه رفت.»
«موکب آمستردام»
«موکب آمستردام» نوشته بهزاد دانشگر است که توسط انتشارات عهدمانا منتشر میشود. چاپ نخست این کتاب پاییز سال ۹۷ منتشر شد.
«موکب آمستردام» شامل خرده روایتهایی است از زائران دوردست سیدالشهدا؛ زائرانی که از اروپا به مقصد زیارت پیاده امام حسین (ع) رهسپار شدهاند. زائرانی که امام حسین را نه در کربلا، نجف، قم، مشهد و… بلکه در قلب اروپا یافتهاند و دریافتهاند که عشق حسین (ع) زمین و زمان و مکان نمیشناسد و چه بخواهی و چه نخواهی عالم گیر خواهد شد. فقط باید خود را به این دریای عظیم سپرد تا به ساحل آرامش رسید.
یکی از گروههای مرکز اسلامی اروپا انجمن فرهنگی اربعین است که بیشتر کشورها در آن حضور دارند و مرکز آن در هلند است. کار این انجمن در ارتباط مستقیم با پیادهروی اربعین است.
بهزاد دانشگر در یکی از گفتوگوهای مطبوعاتی خود درباره این کتاب گفته است: «دغدغه من به تصویر کشیدن اتفاقات این سفر نبوده است. به نظرم آن چیزی که ما امروزه بیشتر به آن نیاز داریم، نشان دادن نیت و نسبت افراد با زیارت پیاده امام حسین (ع) است، چرا که اصل این ماجرا را کسی نمیتواند نفی کند؛ یعنی نمیشود این حجم عظیم زائر را نادیده گرفت و سانسور کرد. بنابراین افرادی که شبهه افکنی میکنند بیشتر ناظر به نیت این افراد صحبت میکنند و میگویند که این افراد برای غذای رایگان و… به این سفر میروند یا نسبت نادرستی که اخیراً متقابلاً به زائران ایرانی و عراقی میدهند و میگویند که این زوار برای مسائل مادی و غیراخلاقی به زیارت میروند. برای همین سعی کردیم نشان دهنده نیت این افراد باشیم؛ حال آنکه چه اتفاقی در طول مسیر صورت میگیرد، در حال حاضر از اهمیت زیادی برخوردار نیست.»
«به صحرا شدم، عشق باریده بود…»
گزارشی از سفر اربعینی غلامعلی حدادعادل است که برای نخستین بار سال ۹۷ با شمارگان دو هزار نسخه، ۱۰۴ صفحه و بهای هفت هزار تومان توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی در دسترس مخاطبان قرار گرفت. حدادعادل سال ۱۳۹۶ به نجف اشرف داشته و از آنجا با سیل عظیم راهپیمایان اربعین هممسیر میشود. حداد عادل در این کتاب، شرحی از جریان این راهپیمایی و اتفاقات رویداده در مسیر نجف به کربلا را در کتاب جدیدش با عنوانی برگرفته از «تذکرة الاولیاء» عطار نیشابوری ارائه میکند: «به صحرا شدم، عشق باریده بود…»
وی در کتابش، این رویداد بزرگ مذهبی را پدیدهای تازه با ظرفیتهای بسیار و ابعاد دینی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی گوناگون و در عینحال فرصتی مغتنم برای مردمی میداند که به انقلاب اسلامی دلبستهاند و در چهل سال گذشته با نثار جان و مال خویش از آن محافظت کردهاند.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این اثر، پس از بیان گزارشی از این سفر معنوی و حال و هوای مسیر راهپیمایی و موکبها و زائران، به تحلیل این پدیده بزرگ سیاسی و دینی و اجتماعی میپردازد و در این زمینه نوشته است: «راهپیمایی اربعین تنها سفری در جغرافیا نیست، بلکه حرکتی در تاریخ است؛ آن هم نه به گذشته، بلکه به آینده. آنچه به این سفر جغرافیایی عمق و معنای تاریخی بخشیده، تحولی است که در بصیرت راهپیمایان پدید آمده است.»
در قرون جدید نیز احیا کننده سنت پیاده روی اربعین را علامه محدث نوری دانستهاند. منشا این سنت هرچه باشد، مهم این است که اکنون ما را به فهم عصری از «مساله» قیام حضرت اباعبدالله (ع) نزدیک کرده است حداد عادل در ادامه بر نقش انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن در ایجاد این تحول تأکید کرده است: «بیگمان انقلاب در این تحول تأثیر بسیار داشته است؛ انقلابی که هم خود حاصل آن بصیرت بوده و هم طی چهل سال گذشته، با پرورش نسلی نو در دامن خود، بر آن بصیرت افزوده است و در نتیجه چنین بصیرتی بود که «شهادت»، همچون رود سرخ و خروشانی که جوشیده از چشمه عاشورا بود، از حالت «ایستا» به حالتی «پویا» و توانمند درآمد و به مسلمانان عزت و قدرت بخشید.»
نویسنده معتقد است امام خمینی (ره) در جریان نهضت انقلاب، بُعد کمرنگشده و فراموششده حماسی عاشورا را زنده و روح حماسی را با تأکید بر عناصری مانند مبارزه و نبرد با حکومت ظالم و فاسد یزید و «شهادت»، در رگهای عزاداری جاری کرد. حدادعادل همچنین راهپیمایی اربعین را نمونهای واقعی و عینی از تحقق مفهوم «گم شدن فرد در جامعه» و تمرینی برای حضور در جامعه آرمانی و ایمانی موعود تلقی میکند.
«پیاده تا خورشید»
این کتاب سفرنامه اربعین علیرضا قزوه و در اصل یادداشتهای هشت سفر او به کربلاست که برای نخستین بار سال ۱۳۹۹ با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه و ۲۳۲ صفحه منتشر شده است.
نخستین سفر کربلای قزوه زمانی صورت گرفت که صدام هنوز بر مسند قدرت بود. یادداشتهای او از این سفر خاطرهانگیزش خواندنی است. سفر دومش زمانی صورت گرفت که آمریکا عراق را اشغال کرده و صدام در زیرزمین آن قبرستان مخفی شده بود. سفر سوم او یک سفر کاملاً فرهنگی و شاعرانه بود به سرزمین بابل عراق به دعوت شاعری سیاستمدار از دیار حله به نام دکتر علی شلاه. در این سفر موسی بیدج و محمدرضا عبدالملکیان و پنجاه شاعر دیگر از سی کشور جهان حضور داشتند. سفر چهارم تا هشتم او همه از جنس راهپیماییهای اربعین بود از سال ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۷.
قلم سفرنامهنویسی قزوه بسیار جذاب و خواندنی است. او در فضایی شاعرانه سفرنامههای جذاب و منحصر بفردی را خلق کرده که متنهایش را از بقیه جدا میکند. سفرنامههای قبلی او نیز بسیار جذاب و خواندنی بودند. «پرستو در قاف» سفرنامه حج قزوه است. او که سال ۷۱ به همراه ۱۰ نفر از هنرمندان حوزه هنری به حج مشرف شد، سفرنامهای نوشت که بخشی از آن در کتاب درسی سال اول دبیرستان به چاپ رسید. بعد از آن هم چند سفرنامه نوشت که برخی از آنها چاپ شده است. جدیترین آنها سفرنامهای بود با عنوان «قونیه در قطار». در آن سفر او به همراه ۵۰ نفر از شعرا با قطار به قونیه رفته بود. وی در فضایی مدرن در این سفرنامه قراری با مولانا میگذارد و او را با خود در این قطار به سفر میبرد و در میان راه حتی شمس را هم سوار قطار میکنند بی آنکه سایر حاضران در سفر از آن اطلاعی داشته باشند.
بعدها قزوه با کاروانی از نویسندگان، شعرا و فرهنگیان ایرانی و غیرایرانی در قالب کاروان صلح عازم سوریه شد و در فضای جنگی آن کشور قرار گرفت. حاصل آن سفر با کاروان شام است. اما کتاب قطار مهاراجه خاطرات ۵ سال زندگی وی در هندوستان است که به عنوان وابسته فرهنگی در آنجا حضور داشت و به شهرهای مختلفی مانند کشمیر و کلکته و لکنو و… سفر کرد. این کتاب در قالب مجموعهای ازخاطرات کوتاه و در قالب طنز نوشته شده است و علت نامگذاریاش هم استعارهای است که از قطار مهاراجه به عنوان گرانترین قطار وی گرفته شده است.
«جوادی کجایی؟»
«جوادی کجایی؟» همانطور که از عنوان فرعی آن یعنی «پیادهروی اربعین به روایت یک طنزچی» پیداست روایتی طنزآمیز از پیادهروی اربعین از مسیر نجف به کربلاست که فاطمه تقی زاده آن را به رشته تحریر درآورده است. این کتاب برای نخستین بار سال ۹۸ با شمارگان هزار نسخه، ۱۰۴ صفحه و بهای ۹ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «چند قدم بالاتر از المنار، هتلی پدر و مادردار و جلیلالقدری بود که اهل فن (بانو جوادی) ایشان را مشکوک به ابتلا به وایفای رایگان دانسته، ما را به استفاده ابزاری از سرویس چاییِ لابی هتل و ناخنک زدن به انبار عظیم وایفایشان تشویق میکردند. شکمان زمانی بدل به یقین گشت که دیدیم مولایان فسفری پوشی که دو نفر به دو نفر به نگهبانی از المنار میایستند، پس از آنکه به گاه ورود و خروج، نیک استنطاقمان کردند و از وجود نشان فیروزهای رنگ بر گردنمان مطمئن شدند، سر بر جیب مراقبت فرو برده تلگرام چک میکنند!
چک کردن مدام تلگرام در شرایطی که هزینه پست گذاشتن در اینستاگرام معادل یک بشکه نفت برنت دریای شمال بود، دو معنی بیشتر نداشت:
۱. مولایان به درجهای از عرفان نائل آمده بودند که هزینه کمرشکن اینترنت عراق را به دکمه کیف پولشان دایورت کرده، چونان مرفهین بیدرد، بسته اینترنتی ابتیاع فرموده بودند. (که با توجه به سال اقتصاد مقاومتی، کاملاً بعید مینمود.)
۲. مولایان به درجهای از تو دل برویی نائل آمده بودند که هتل مذکور، رمز وایفای در اختیارشان گذاشته، دائمالآنلاینشان فرموده بود. (که باتوجه به استعدادهای بالقوه مولایان، کاملاً محتمل مینمود.) مدیون نفس امارهمان هستید اگر فکر کنید ما قلمیان مقهور روح خبیثمان گشته، عازم هتل مذکور شدیم!»
«سر بر خاک دهکده»
سفرنامه اربعین فائضه غفار حدادی است که برای نخستین بار سال 98 با شمارگان هزار نسخه، ۱۶۷ صفحه و بهای ۱۷ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. عنوان فرعی کتاب «روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش!»
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«مگر یک شهر چقدر ظرفیت دارد؟ نکند این سیل جمعیت که لابد از صبح همین شکلی بوده، از این طرف شهر وارد میشود و به همین حالت از آن طرف شهر خارج میشود؟ شاید هم این چند روز شهر گشاد میشود و جا باز میکند؟ بعید هم نیست! شاید این ایام، امام حسین کربلا را میسپارد به علمدارش. شهردار که او باشد، دیگر همه چیز ممکن است. شهر اندازه یک کشور، کش میآید و بعد که همه را بغل کرد، فشارشان میدهد. آن قدر به هم نزدیک شان میکند که دلهایشان به هم گیر کند. اخبار و احوالشان در هم گره بخورد. از غریبگی مسافتهای دور و دراز دربیایند و مثل مردم یک دهکده به هم نزدیک شوند. دهکده ای که انگار زادگاهشان بوده و خانه پدری را هنوز هم دلشان نیامده بفروشند و هر سال اربعین میعادگاهی است که همه رفتهها و هویتگم کردهها برمیگردند به وطنشان. به هویتشان. به خاکشان. خاکی که برایشان مقدس است.»
«موکب رنگی پنگی»
اینکتاب خاص با عنوان فرعی «خرده روایتهایی از زیارت اربعین» به قلم بهزاد دانشگر است. انتشارات عهدمانا برای نخستین بار آن را سال ۹۹ با شمارگان هزار نسخه، ۱۴۳ صفحه (به صورت دو زبانه) و بهای ۱۸ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار داد. کتاب روایتی است درباره موکبی که خدماتش به کودکان زائر است.
یک موکب کوچک پر از مداد رنگی، پارچهها و کاغذهای رنگی؛ پر از عروسکهای دستساز و کاموا و یونولیت. یک موکب پر از بازی و شوق و ذوق و سروصدای بچهها. زنان و دختران هنرمندی که چند سالی است بدون هیچ پشتیبان و در یک حرکت خودجوش و مردمی خودشان را میرسانند به زیارت اربعین تا زائران کوچک این اجتماع باشکوه را دریابند. کودکان و خردسالانی که در میان این همه سروصدا و ازدحام جمعیت فراموش شده اند و کمتر کسی به آنها فکر میکند. «موکب رنگی پنگی» شامل خرده روایتهایی جذاب است از این هنرمندان خلاق.
«پیاده آمدهام»
این کتاب شامل مجموعه عکسهای سیداحسان باقری از پیادهروی اربعین است که برای نخستین بار سال ۱۳۹۳ با شمارگان ۱۵۰۰ نسخه، ۱۸۴ صفحه و بهای ۱۶ هزار تومان توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب با هدف نمایش عظمت پیاده روی خیل مشتاقان زیارت اربعین منتشر شده است.
در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است:
«۲۵ فروردین ۱۳۸۳ همزمان با اربعین حسینی پس از ساعتها معطلی پشت مرز مهران با یک کاروان حج و زیارت، راهی سفر اربعین شدم. موکبها با فواصل چند کیلومتری و امکانات بسیار محدود اما با همان شوق پذیرایی از زائر اباعبدالله برپا بودند. کربلا نیز در روز اربعین آنقدر خلوت بود که صبح تا ظهر اربعین ضریح نورانی اربابمان را در آغوش گرفته بودم. یادم است که بیشترین دعایم توفیق زیارت مجدد امام حسین خصوصاً در روز اربعین بود. تا امسال ۷ بار توفیق زیارت امام حسین علیه السلام نصیب این آرزومند عاقبت به خیری شده که ۵ بار آن در روز اربعین بوده است.
و این سفر هر سال با سالهای قبل چه فرقها که نمیکند! از تعداد و تنوع زائران گرفته تا رشد فزاینده موکبها تا حدی که دیگر کمتر فضای خالی در جادههای منتهی به کربلا خصوصاً جاده نجف-کربلا به چشم میخورد. و چه معجزات و کرامات و قصهها که در این سفرها ندیده و نشنیدهام. و چه رنجها و خوشیها که مرا به وجد نیاورده است. توصیف زیارت اربعین محال است! نه با زبان، نه با عکس، نه با فیلم و نه با هیچ چیز دیگر. حضور در این رود متلاطم تا رسیدن به دریای کربلا، سفری است که تا تجربه نکنی، دریافتی از آن نخواهی داشت و البته هر سفر با سفر قبل متفاوت است.»
نظر شما